با هر دو چشم کورم مهتاب دیده بودم
من طرح صورتت را شاداب دیده بودم
گاهی به شکل آتش گاهی به رنگ طوفان
من این هوای خوش را کمیاب دیده بودم
دیدم که سایه مان در آب چشمه رقصید
این صحنه را گمانم در خواب دیده بودم
نقاشی رخ تو در جان من اثر کرد
طوری که نقش خود را بر آب دیده بودم